دستیابی به روح تعبد و تسلیم، کار بسیار مشکل، اما لازمی است. روح تعبد و تسلیم، حضرت ابراهیم نبی را به آن مقام بلند رسانید. وقتی به ایشان گفته شد همسر و فرزندت را در بیابان تنها بگذار و بیا، نپرسید چرا و حتی در دلش نگرانی پیدا نشد. ابراهیم همسر و فرزند خود (هاجر و اسماعیل) را در مکه نزدیک صفا و مروه قرارداد و وقتی همسرش پرسید در این بیابان ما را به که میسپاری؟ ابراهیم گفت: به خدا. سپس هنگامیکه اسماعیل بزرگ شد به حضرت ابراهیم پیام رسید که باید فرزندت را درراه ما ذبح کنی. و چون ابراهیم به فرزندش اسماعیل گفت: «قالَ یا بُنَیَّ اِنّی آری فیِ الْمَنامِ اَنّی اَذْبَحُکَ فَانْظُر ماذا تَری» (صافات / 102) یعنی خطاب شده که تو را بکشم، اسماعیل گفت: «قالَ یا أبَتَ اَفْعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنی إن شاءَ اللهُ مِنَ الصّابرینَ» (صافات / 102) من روح تعبد و تسلیم دارم، پس هر چه خداوند دستور داده همان را انجام بده. به چنین حالتی روح تسلیم میگویند. اوج تسلیم حضرت ابراهیم در ذبح و قربانی کردن فرزندی است که تا مدتها دنبالش میگشت و خداوند در دوران پیری به آنها عنایت کرد.
اما با بررسی آثار و رفتار مدعیان دروغین نحلههای معنوی پی میبریم که نه تنها روح تعبد در آنها نیست بلکه همواره روح سرکشی و طغیان است که موجب میشود تا دست به قلم شوند و آثاری را برای ارضای روح طغیان گری خود و برای تضعیف اعتقادات مردم بی گناه اقدام کنند.
روح سرکشی نیل دونالد والش غربی
«دونالد والش» کی از نویسندگان غربی است که مدعی ارتباط با خدا و در برخی مواقع نیز پا را فراتر گذاشته به خود خدایی گرفتار میشود او میگوید: «خیلی از سخنان خداوند بهغلط در اختیار مردم قرارگرفته است، به بسیاری از پیامهای خداوند توجه نمیشود. علت این است که تعدادی از آنها بیش آن نیکو و پسندیده هستند که واقعیت داشته باشند.1 او علناً" سخنان خدا را بیمورد و بیارزش تلقی میکند و آنها را در حد یک گفتار ساده عادی بین مردم کوچهبازار معرفی میکند.
یکی دیگر از جسارتهای زشت دونالد والش توهینی است که به ادیان توحیدی میکند؛ او بهصراحت کلماتی را از جانب خدا به زبان جاری میکند، که همه ادیان توحیدی دروغ، اصل و ریشهای آمیخته با شرک آمده باشند. او رهبران، الهی و کتابهای دینی را جز منابع غیر موثق میداند. [2] از حرفهای خندهداری که والش بر زبان جاری میکند، تجسم خدا روی زمین است، او میگوید اگر واقعاً خدایی وجود دارد باید خودش را روی زمین به نمایش بگذارند و در دید و دسترس مردم باشد، چرا تو خودت را آشکار نمیکنی؟ اگر خدایی وجود دارد، و آن خدا تو هستی، چرا خود را بهگونهای برای همه قابلفهم باشد، ظاهر نمیسازی [3] البته ادامه میدهد که خداوند بارها خودش را برای مردم ظاهر کرده است [4]
والش معتقد است خداوند از روی تجربه، خود را مشاهده میکند، از اینجا خندهدارترین طنز والش که مدعی ارتباط باخدا است نمایان میشود و دستش رو میشود. لذا به همین خاطر میگوید: خدا در نماد خالق، همان آگاهی است، داننده همه دانستنیها، خالق همه تجربهها، لذا به همین خاطر خداوند مظهر، مخلوق تجربه کننده است. [5]
والش در نوشتههایش رنگ میبازد؛ در حالی که رنگ انسانهای که خداجو هستند بهترین رنگ را رنگ خدا میدانند.
رنگ خلوص، بهترین رنگها
قرآن شریف میفرماید من فقط یک موعظه دارم و آن این است که "خلوص داشته باشید، چه در خلوت و چه در جلوت". یعنی فقط برای خدا کارکنید و این حالت چه در میان مردم و چه در خلوت با شما باشد. درواقع خدای متعال به همه مردم میفرماید: اگر راست میگویید در نوشتههایتان صداقت را بر دروغگویی و مهملبافی ترجیح دهید «قُلْ اِنّما اعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ اَنْ تقومُوا لِلّهِ مَثْنی و فُرادی» (سبأ / 64) بگو ای پیامبر، موعظه من فقط یکچیز است و آن اینکه قیام کنید برای خدا، چه در میان مردم بوده و چه تنها باشید. در جای دیگر قرآن شریف میفرماید: «وَ ما اُمِرُوا اِلاّ لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ» (البیّنه / 5) مردم امر نشدند جز به یکچیز و آن خلوص است. یعنی اگر به انجام فروع دین نیز امر شدند باید کارشان رنگ خلوص داشته باشد و در غیر این صورت پوچ است. بهعبارتدیگر اگر مستحبات فاقد خلوص باشد نهتنها پوچ، بلکه کفر و شرک است و اگر انسان را بیچاره نکند حداقل هیچ ارزشی ندارد. به فرمایش قرآن کریم، رنگ خلوص، رنگ خوبی است و خوشا به حال کسی که تمامی امورش دارای چنین رنگی باشد. «صِبْغَةَاللهِ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً» (بقره / 138)
رنگ خدا چه رنگ خوبی است. شما هم اگر دنیا و آخرت را میخواهید، مراتب خلوص را طی کنید و مخصوصاً جوانان که تا میتوانند در وادی خلوص تلاش نمایند که راه خوب و پرمنفعتی بوده و هر چه در آن کار شود کم شده است وادی خلوص انتها نداشته و مراتبش نیز غیرمتناهی است. بنابراین هرگز در این راه بهجایی نمیرسید که بگویید تا این اندازه، بس است و هر مرتبه آن لذتی بالاتر از لذت مرتبه قبل دارد. خلوص در عبادت عباداتی که دارای رنگ خلوص باشد بهاندازهای پرارزش میگردد که قدر و قیمت آن را کسی جز خدا نمیداند و گاه ارزش آن خود خدا میشود. یکی از معانی "ثارالله" نیز همین است، یعنی در مقابل ارزش خلوص و قیام امام حسین در جهان نیز کم است و قیمت آن خود خداست. درباره روزه میفرماید: «الصّوم لی و انا اجزی به» یعنی جزای روزهای که فقط برای خدا باشد خود خداست و بهعبارتدیگر خداوندمی فرماید چنین روزهای مال من است. امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه در نهجالبلاغه میفرماید: «لا تهتموا لقلیل العمل، بل اهتمّوا للقبول، طوبی لمن اخلص لله» هیچگاه غم و غصهای برای عمل کم مخور، بلکه برای مقبول قرار گرفتن عمل و اینکه دارای رنگ خلوص هست و یا فاقد آن است نگران باش. سپس میفرماید: خوشا به حال کسی که خود را برای خدا خالص کرده باشد [6]
با این توضحیات؛ راهی را که والش به مخاطبان خود نشان میدهد؛ سرابی بیش نیست. بلکه با رنگ و لعابهای خاصی که به آن میدهد با گمراه کردن مخاطبان خود آنها را در مرحله سرگردانی، شرک و کفر قرار میدهد
قرآن کریم
[1] دونالد والش، گفتگو باخدا ج 1 ص 11
[2] همان ص 16
[3] همان ص 16
[4] همان ص 17
[5] همان ص 41
[6] حسین مظاهری، بهسوی حق ص 12